چقدر متفاوتند آدمها ... 
عشق، برای یکی دلگرمی ...
و برای دیگری سرگرمی 
 
 
 
 

 


ارزان تر از آنچه فکرش را بکنم بود
اما برای من خیلی گران تمام شد 

 

 

درد هایم در آغوشی مداوا شد ...

 

و نمیدانستم وقتی ندارمش بزرگترین دردم می شود. قلبم را عصب کشی کردم دیگر نه از سردی نگاهی میلرزد، و نه از گرمی آغوشی میتپد. 

 

بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام این کلمه است خوبم ...

 

 

  

 

 

هر کسی برای خودش خیابانی دارد
کوچه ای
کافی شاپی ...
و شاید عطری
که بعد از سالها … خاطراتش گلویش را چنگ میزند!

 

 

 

 

عکس تو
بر عکس تو
مدام
در آغوش من است  

 

 

 

 

 

 


فرقی نمی کند ...
 
دل ببری یا دل ببازی، ...
اگر حکم، ... حکم دل نباشد، ...
دیر یا زود ... یک نفر خواهد برید 
 
 

 

 
 
چه سخت است ...
 دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمیوزد